پاکستان متفاوت از تصورات رایج : سفر به لاهور و اسلام آباد از زبان گردشگر اروپایی

گردشگرانی که تجربه سفر به لاهور و اسلام آباد را دارند پاکستان را سرزمینی کاملا متفاوت از تصورات رایج را در جامعه در مورد این کشور می دانند.

در پست قبلی، بخشی از خاطرات مربوط به دلهره ها و کنجکاوی سفر به پاکستان را از زبان گردشگر اسلواکی منتشر کردیم که چگونه این گردشگر اروپایی علی رغم تمام تصورات نادرست در مورد پاکستانی ها، تصمیم خود را برای سفر به لاهور و دیگر شهرهای پاکستان گرفت.

در بخش دوم تجربه دوست داشتنی وی را از سفر به لاهور و اسلام آباد از زبان خودش آورده شده است.

تو سفر به لاهور هیچ کس به من به عنوان یک غریبه نگاه نمی کرد

من توسط دوستم در فرودگاه لاهور مورد استقبال قرار گرفتم. در هنگام عزیمت به خانه دوستم، من خیابان ها و کوچه هایی پر از درختان و فضای سبز، خیابان های تمیز و تردد منظم را دیدم: کاملاً بر خلاف تصور من از لاهور.

 

روز بعد، من در یک صبح آفتابی زیبا از خواب بیدار شدم و به اطراف شهر رفتم: به قلعه تاریخی و مسجد بدشاهی. من لباس سنتی پاکستانی  را که پدر دوست من با مهربانی به من عطا کرده بود، پوشیدم. این بار نیز برخلاف انتظاراتم، هیچ کس در خیابان به من حس ناشی از ظاهری عجیب و غریب و یا به شکل یک غریبه نگاه نمی کرد.

 

حس نا امنی یک حس کاملا ناآشنا در سفر به لاهور

عصرم را با نشستن در پشت بام رستوران در خیابان غذا، گوش دادن به موسیقی سازهای زنده در مقابل مسجد بدشاهی گذارندم. آن یک نمایش دیدنی و هیجان انگیز بود. غذای دلپذیر و پر از ادویه جات و ترشی جات، لذت را چند برابر می کرد. دکوراسیون و معماری زیبای خیابان ها، وصف ناشدنی ست.

پاکستان! مقصد سفر من –تجربه سفری لذیذ در دو خیابان غذا در لاهور

من از مراکز خرید، رستوران های سطح بالا و Dhabas کنار جاده بازدید کردم.

چیزی که باز تمام تصورات پیشین مرا در سفر به لاهور بر هم می زد این بود که حتی یک لحظه، شهر یا مردمش، این احساس را به من ندادند که در یک مکان خطرناک یا محافظه کار هستم. مردم در حالی که به زندگی روزمره خود می پرداختند، کاملا باز، شاد و کاملاً عادی بودند.

راستی که حس نا امنی در این شهر، یک حس ناآشنا است.

 

اسلام آباد دومین پایتخت زیبای جهان تصور مرا نسبت به زندگی زنان در پاکستان تغییر داد.

سوار شدن با اتوبوس از لاهور به سمت اسلام آباد در بزرگراه، خود تجربه ای بی نظیر بود. در صورت تمایل به گوش دادن به موسیقی یا تماشای فیلم، به مسافران اینترنت وای فای پر سرعت و هدفون پیشنهاد می شد و در طول سفر، مهمان دار زن با خوش رویی با ساندویچ و آبمیوه از آن ها پذیرایی می کرد.

 

اسلام آباد شهری جنگلی، سرسبز و امن بود. بازدید از رستوران ها و کافی شاپ های محلی با مناظرچشم نواز از جمله تجربیات دوست داشتنی در این شهر است. من در اسلام آباد توانستم دختران زیبا و خوش اندام را ببینم که با اطمینان در حال قدم زدن بودند و با دوستانشان در اواخر شب در خیابان های این شهر گپ می زدند و می خندیدند.

به راستی در سفر به لاهور و اسلام آباد کلیشه های من در مورد چگونگی زندگی زنان در پاکستان به تدریج و به طور کامل محو می شد. به ویژه وقتی بسیاری از آنها را تنها و مستقل دیدم.

در طول سفر، منکه از زیبایی ها و طبیعت مناطق شمالی پاکستان زیاد شنیده بودم تصمیم به سفر به این منطقه گرفتم. به همین خاطر، دوست لاهوری ام نز از محل کار خود مرخصی گرفت با من همراه شود.